حضور فعال بانوان در ششمین دوره مسابقات عملیاتی دوام ثامن مشهد + فیلم بانوان موفق دوام ثامن در رسانه‌ها معرفی شوند «شهردخت» رسانه دختران شهر | شناسایی دختران دانش‌آموز علاقه‌مند به رسانه با محوریت سواد رسانه + فیلم پایه اصلی در جامعه توجه به مفهوم خانواده است توجه به حوزه بانوان در مدیریت شهری از اهمیت بالایی برخوردار است روش تهیه آسان کیک یزدی در خانه + فیلم اقدامات دولت شهید رئیسی در حوزه بانوان و خانواده ماندگار خواهد بود احتمال انتصاب ۱ تا ۳ زن به عنوان استاندار در دولت چهاردهم راه و رسم انتخاب نوشت افزار مناسب بررسی نرخ مشارکت اقتصادی و نرخ بیکاری زنان در گروه‌های سنی مختلف در بهار ۱۴۰۳ | پویایی زنان جوان در بازار کار در موضوع جوانی جمعیت، محور، خانواده و کرامت مادری است پاسخ به پرسش‌های حقوقی بانوان | آیا می‌توان محل تولد پدر یا مادر را تغییر داد؟ نه شرقی، نه غربی در حوزه زنان | گفتمان الگوی سوم زن مسلمان نیاز به ترویج دارد آخرین مهلت ارسال آثار به جشنواره بانوان «حریم رسالت» اعلام شد ۵  کتاب کاربردی برای تقویت مهارت گفتگو در کودکان | گفتن آموختن گذری بر تاریخ ایجاد نخستین کودکستان‌ها در جهان، ایران و مشهد | روایتی به‌قشنگی و دل‌نشینی بچه‌ها دماغ من زشت است | گفتاری درباره تاثیر رسانه بر کاهش اعتمادبه‌نفس دختران بی‌دردسرترین طلا برای شهربانوی ووشو نگاهی به فعالیت بانوان ورزشکار مشهدی | از نایب‌قهرمانی پینگ‌پنگ‌باز مشهدی تا قهرمانی تلنت مشهد در لیگ آزاد تهران ویدئو | مادرانه | روایتی از دلتنگی مادران شهدای مفقود الاثر طرح «پیوند ماندگار»؛ طرحی برای تحکیم بنیان خانواده در مشهد
سرخط خبرها
حرم نوشت‌های یک خادمه | لذت بازی در حرم

حرم نوشت‌های یک خادمه | لذت بازی در حرم

  • کد خبر: ۱۹۷۲۰۶
  • ۰۷ آذر ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۷
معتقد بودم حرم برای بچه‌ها باید خاطره بازی بسازد و نمی‌توان از آن‌ها انتظار اعمال عبادی داشت. باید بدوند و آب‌بازی کنند.

به گزارش شهرآرانیوز، آفتاب از نیمه یک روز تابستانی گذشته بود و من کنار حوض صحن آزادی ایستاده بودم. زائران برای رفع گرما و عطشی که بر پوستشان نشسته بود، از هر طرف که وارد صحن می‌شدند، به سمت حوض روانه می‌شدند و دست و صورتی به آب می‌زدند تا داغی گرمای تابستان را با خنکای آب زلال معاوضه کنند.

در حال تماشای فرار مردم از آفتاب به سایه در صحن بودم و گاهی ایوان طلای غرق در نور را می‌دیدم که صدای شیرین و نازکی پرید وسط نگاهم و گفت: «سلام خاله. می‌شود کنار حوض بنشینم؟» پسرکی بود سبزه و بانمک با چشم‌هایی سیاه و براق و مو‌هایی فرفری که پیراهن سفیدی تنش بود و شلواری ورزشی به پایش.

از صمیمت صدا و رفتارش خوشم آمد. بی‌درنگ گفتم: «بله، حتما، فقط به این شرط که خودت را زیاد خیس نکنی.» قول داد و گفت: «باشد، ولی اگر کمی بازی کنم که ایرادی ندارد؟»

گفتم: «یه کم نه!» و آستین‌هایش را ورمالید و دستش را تا آرنج توی حوض آب می‌زد و بالا و پایین می‌آورد. حین بازی، نامش را پرسیدم و اینکه اهل کجاست. با لهجه شیرینش گفت از آبادان آمده است و قرار است برود کلاس دوم؛ دیگر اینکه نامش محمد است. چند پسر بچه که پدر و مادرشان کنارشان ایستاده بودند با حسرت به محمد نگاه می‌کردند. فقط کنار حوض ایستاده بودند و با وسواس دستی به آب می‌زدند.

پسربچه آبادانی که با خیال راحت روی لبه حوض نشسته بود، انگار متوجه رغبت و حسرت بچه‌های دیگر شده باشد، رو به یکی از آن‌ها گفت: «بیا! چیزی نمی‌شود.» بعد رو به من کرد و گفت: «خاله، حالا اگر پاهایم را داخل حوض بذارم چه می‌شود؟»

حالا که من هم با او احساس صمیمیت می‌کردم و از اعتمادبه‌نفس کودکی هفت‌ساله حظ می‌بردم که تنها کنار حوض آمده است و می‌خواهد به خواسته‌اش برسد، کمی خودم را به او نزدیک کردم و یک درجه تن صدایم را پایین آوردم، «ببین پسرم، من حرفی ندارم، ولی ممکن است بقیه خادم‌ها اجازه این کار را به تو ندهند.»

گفت: «من که کاری نمی‌خواهم بکنم!» و کمی خنده چاشنی لهجه شیرینش کرد. خیلی راحت پاچه‌هایش را بالا داد و پاهایش را داخل آب گذاشت.

غافل‌گیرم کرده بود، ولی من هم خندیدم، چون معتقد بودم حرم برای بچه‌ها باید خاطره بازی بسازد و نمی‌توان از آن‌ها انتظار اعمال عبادی داشت. باید بدوند و آب‌بازی کنند. باید آن‌قدر بازی کنند تا همه لحظات حرم برایشان به یک تابلوی دوست‌داشتنی تبدیل شود و به حضور در حرم و هر مکان مذهبی دیگر میل پیدا کنند.

از این رو، نه‌تن‌ها به محمد و محمد‌ها ایراد نمی‌گرفتم، آب‌بازی کنار حوض را هم یادشان می‌دادم. محمد باعث شده بود بچه‌های دیگر هم اطرافش جمع بشوند و جرئت بازی کنار حوض صحن آزادی را پیدا کنند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.